برای دریافت ترجمه گزارش سپتامبر ۲۰۲۴ اتحادیه بین المللی وکلای دادگستری از اینجا اقدام کنید (+)
برای دریافت ترجمه گزارش سپتامبر ۲۰۲۴ اتحادیه بین المللی وکلای دادگستری از اینجا اقدام کنید (+)
Abstract
Artificial Intelligence (AI), as a strategic technology, has provided a platform for international competition; ever since the development of the first AI strategy in 2017, to the final days of 2021, more than fifty countries drafted or declared their national strategy aiming at becoming one of the pioneering countries in this field. Although the United States is known as the current pioneering country in the field of AI, China has been able to lead in various areas related to AI, such as occupational opportunities, Internet of Things (IoT), Big Data, Blockchain, and G5, which, due to the historical significance of emerging technologies in changing the balance of power, present a clear image of what is to come at the international stage. Given the novelty of artificial intelligence in the balance of power, the author asks about the effect of China’s artificial intelligence on the international balance of power. The answer is the hypothesis that China tries to effectively interact with its leading private artificial intelligence companies and implement this technology in internal, economic, and military governance. Thus, China aims to raise its national power and challenge the American hegemony through hard internal balance, paving the way for a multipolar world order alongside other regional powers leading in artificial intelligence. This could lead to further instability in the international system. The research hypothesis was analyzed using the explanatory method and Mearsheimer's Balance of Power Theory, and the data collection method consisted of library research.
Keywords:
Artificial Intelligence, Balance of Power, China, Liberal Order, Mearsheimer
Full Article (+)
در دوران دانشجویی، با چند تن از دانشجویان و یکی از اساتید محترم گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل -جناب آقای دکتر محمدحسن اسماعیلی سنگری- کتابی نوشتیم تحت عنوان «اسلام معاصر و گفتمان روابط بین الملل». فصل هفتم این کتاب، مقاله مشترک بنده و استاد محترم است، تحت عنوان «بررسی تطبیقی مفهوم "امت و امامت" از منظر امام خمینی ره و دکتر شریعتی».
چکیده | |
با در نظر گرفتن بیش از سه دهه تنش آشکار بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، هدف از این نوشتار، بررسی پیامد سیاست خارجی اعتدال گرا بر روابط دو کشور می باشد. نگارندگان درصددند با استفاده از نظریه واقع گرایی نو کلاسیک، به این پرسش پاسخ دهند که؛ سیاست خارجی اعتدال گرا چه تاثیری بر روابط دو کشور جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بر جای خواهد گذاشت؟ روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری نیز به سبک کتابخانه ای است. به نظر می رسد؛ سیاست های اعتدال گرایانه دولت مردان یازدهم، اگرچه منجر به گسترش نفوذ منطقه ای ایران خواهد شد، اما بر روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا تاثیر چندانی نخواهد گذاشت. با اینحال در صورت وقوع توافق هسته ای میان ایران و گروه 1+5، کاهش موقت سطح تنش میان دو کشور محتمل خواهد بود اما به دلایلی چون هویت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که منافع و امنیت ملی ایالات متحده را به چالش می کشد، وجود بازیگران بین المللی و منطقه ای که منافع شان در گرو تداوم تنش بین ایران و آمریکا می باشد و نهایتاً تحت تاثیر عوامل داخلی ایالات متحده، احتمالاً جمهوری اسلامی ایران در دوره اعتدال گرایان نیز از سوی این کشور تحت فشار قرار خواهد گرفت که این امر افزایش تنش میان دو کشور را در آینده نزدیک در پی خواهد داشت. | |
کلیدواژگان | |
واقع گرایی نو کلاسیک؛ سیاست خارجی اعتدال گرا؛ جمهوری اسلامی ایران؛ ایالات متحده آمریکا |
متن کامل مقاله (+)
The interwoven relations of the two longstanding strategic allies is still continuing after the lapse of thirty-six years of the Islamic Revolution of Iran and have occupied the minds of many political thinkers from the past years to the present time and have forced them to investigate the causes of the continuing tensions between Iran and the United States of America. However, this study aims at investigating the role of culture and identity in the bilateral relations of the two countries. The author tries to answer this question by using the theory of Constructivism stating that how culture and identity affect the relations between Iran and the United States of America. Besides, the required data were collected through library references and the research is a descriptive – analytical case. It seems that culture and identity because of playing an important role in the definition of "self", "other" and "interests" of the Islamic Republic of Iran and the United States of America, can be considered as one of the main reasons for the continuing tension between the two countries. The findings show that, cultural values and the identity components of the Islamic Republic of Iran have challenged the unclaimed domination of the United States of America and have affected the national interests and the security of this country through. Accordingly, the United States of America in the past thirty-six years has been challenging with Islamic Republic of Iran.
The collapse of the Soviet Union has been one of the most important events of the twentieth century. As a result of the collapse, Iran became the neighbor of the new countries. Azerbaijan is one of the countries, which have historical, cultural and religious commonalities with Iran. Despite the great sharing that exists between Iran and Azerbaijan, relations between the two countries have not been very successful, and despite to initial expectations, commonalities have not become a success for Iran in achieving its goals, in a way that we can even speak of Iran's failure to achieve its objectives in relation to Azerbaijan. In explaining the reasons for these failures, this paper explains the attempts of Turkey to influence more on the developments in the region in the economic, political, and cultural areas, and tries to answer how objectives, interests, and policies of Turkey in the region have been effective in the failures of Iran.
چکیده:
با پیشرفت علم و فن آوریهای نوین ارتباطی امروزه دیگر بعد مسافت ، چندان حایز اهمیت نمی باشد و گزاف نخواهد بود اگر ادعا شود همه ابنای بشر از هر رنگ و نژاد و با هر زبان و ملیتی که در جای جای پهنه جغرافیایی عالم باشند، اتباع دهکده ای جهانی شده اند که سرنوشتشان خواه ناخواه تحت تاثیر هر رویداد بزرگ و کوچکی که در این مجموعه رخ می دهد، قرار می گیرد و چون در این دنیای جهانی شده شاهد حکومتی جهانی نیستیم که بتواند به تنهایی برای حل مشکلات جهانی موجودی که در این عصر دامنگیر بشریت شده است، اقدام نماید. فلذا دولتها ناگزیرند در این نظام آنارشیک بین المللی، با همکاری سایر بازیگران موثر دولتی و غیر دولتی فعال در عرصه جهانی، به رویارویی با مسائل و مشکلات جهانی موجود بپردازند و از همین نقطه، مقوله ای به نام «حکمرانی جهانی» مطرح می شود. هدف از این نوشتار بررسی رهیافت اسلامی به مقوله حکمرانی جهانی است. روش گردآوری این مقاله توصیفی- تحلیلی است و نگارندگان با مد نظر قرار دادن مدعای اسلام مبنی بر جهانشمولی و راهکار داشتن برای حل تمامی مشکلات بشری در همه اعصار و لحاظ نمودن عدم شکل گیری حکومت جهانی اسلامی مورد نظر این دین آسمانی در شرایط کنونی، در صدد پاسخگویی به این سوال هستند که؛ رهیافت اسلامی به مقوله حکمرانی جهانی چه می باشد و تعامل و همکاری با سایر بازیگران بین المللی برای حل معضلات جهانی دامنگیر بشریت در این رهیافت چه جایگاهی دارد؟ به نظر می رسد رهیافت اسلامی به حکمرانی جهانی، به عنوان وضعیتی موجود و نه مطلوب می نگرد، و تلاش می شود در شرایط حکمرانی جهانی، با حفظ ارزش های اسلامی، از طریق تعامل با بازیگران موثرغیرمحارب منطقه ای و بین المللی و استفاده از ظرفیتهای آنان، در رفع مشکلات جهانی اقدام و نهایتاً از طریق اقداماتی که منطبق با اصول اسلامی است، بسترهای لازم برای تحقق حکومت آرمانی اسلام، که همان حکومت جهانی عدل الهی است، فراهم شود.
متن کامل مقاله (+)